این دوچرخه رو بابای برات خریده عاشق دوچرخه ابی بودی واسه همین بابای گشت تاواست دوچرخه ابی پیدا کرد واسیه گل پسرش خریدم مامانی فدات شه پسرم
من حاضرم
مامانی وبابایی لذت میبریم وقتی میبینیم نفس مون واسه اینکه بره خونه باباجونش اینقدر خوشحاله.عزیز دلم همه سعی مامانی وبابای واسه شاد بودن توئه.
نفس مامان علی
عمر مامانی الان خوابه پسرم خسته شده چند روزی رفته بوده مسافرت کرمان خونه مامانجونی حسابی خوش گذروند جمعه هم همراه مامانی بابای رفتیم باغ وحش که توحسابی ذوق کرده بودی از کنار قفس شترمرغ ها کنار نمیومدی خیلی خوشت اومده بود من وبابای داشتیم اسب ها میدیدم دیدیم تو نیستی اونطرف رو که نگاه کردیم دیدیم تو دوباره برگشتی پیش شترمرغ ها یه کار خطرناک هم کرده بودی مامانی از لای نرده ها رفته بودی اونطرف که بری به قول خودت نازشون کنی تازگیا مامانی خیلی دلیر بی ترس شدی بعضی وقتا کارای خطرناک میکنی که بازم ما زود رسیدیم بابای از لای نردهها بیرونت اورد وروجک مامان.به قفس خرگوشها هم رسیدم هی نق میزدی میگفتی ببریمش خونه که با قول اینکه میبریمت پارک جنگلی راضی شدی که بی خیال این بی زبونا بشی.بعد ازباغ وحش هم رفتیم پارک جنگلی اونجا هم بازی کردی بعد هم برگشتیم خونه مامانجون.شب هم ساعت 12خوابیدی تا ساعت 10صبح. ظهرهم خونه مامانجون نهار که خوردیم وسایلمون جمع کردیم و حرکت کردیم طرف خونمون که بازم تو نمیخواستی بیای میخواستی پیش مامانجون وباباجون بمونی ولی مامانی نمیشد میدونستم شب نشده بهونه مون رو میگیری اذیت میشی ان شالله بزرگتر که شدی میذارم پیش مامانجون بمونی
پدرم
ای پدر ای بهترین اهنگ زیبای غزل ای پدر ای سرزمین پای وعشق زحل ای پدر ای مهربان سرافراز زندگی نام جاوید تو ماند برزمین و زندگی پدر عزیزم روزت مبارک
عکس یادگاری
چندتا از عکسای کوچیک رو گذاشتم مامانی واسه یادگاری تا وقتی بزرگ شدی ببینی چه فرشته کوچولوی بودی