یه مسافرت دونفره و یه گردش خانوادگی

سلام

سلام به روی ماه تک پسرم و به همه دوستای عزیز ما دوباره برگشتیم بازم با یه وقفه ی طولانی تو این مدت که نبودیم یه چندروزی با علی اقا رفته بودیم کرمان خونه ی باباجون و عیدفطر کرمان بودیم

به علی هم خوش میگذشت البته نه مثل قبلا اخه اینبار بابایی همراهمون نبود و تو چندروز اخر بهونه ی بابایی رو میگرفتی یه وقتایی هم شیطونی میکردی عاشق کمد خاله شده بودی چون تو کمدش پر ازلوازم تحریر بود

شماهم که عاشق لوازم و تحریری خلاصه همه ی وسایل خاله رو به تاراج بردی

روز بعد از اینکه بابایی اومد کرمان با باباجون اینا و خانواده ی زندایی رفتیم سیرچ واسه تفریح جای همتون سبز عالی بود و خیلی هم خوش گذشت ناهار اونجا خوردیم عصر هم اش رشته درست کردیم همونجا و نوش جان کردیم

عزیزم عکس خیلی ازت گرفتم ولی همه خانوادگی هستن و نمیشه گذاشت بجز چندتایی

شما و امیر مشغول ساخت و ساز

 

اینجا هم شما کنار چشمه ی اب توکوه که خیلی سخت بود راهش ولی بابایی شمارو بغل کرد و اورد بالا

 

و در اخر شما بعد از اب بازی

نفسم می گیرد

در هوایی که نفسهای تو نیست


تاریخ : 19 مرداد 1393 - 23:50 | توسط : غزل | بازدید : 5649 | موضوع : وبلاگ | 35 نظر