نقاشی علی جون

نقاشی علی جون

مامان قربونت برم که تو عاشق نقاشی کشیدنی این نقاشی رو بین یه دفتر کامل که نقاشی کشیده بودی تونستم بذارم اخه نقاشی که میکشیدی هنوز خشک نشده بود صفحه میزدی همشون بهم رنگ میدادن باهم قاطی میشدن.این نقاشی تون هم واسه خودش حکایتی داره دیروز که داشتی نقاشی میکشیدی گفتم علی این ادمه یا هیولا ؟ گفتی نه هیولا نیست این تویی که داری با لب تاب بازی میکنی اینم تلفنه داری با سمیرا(دوست مامانی) حرف میزنی(قسمتای سبز رو میگفت تلفن ولب تاب) الانم افتاب میره(اشاره به خورشیدی که کشیده بود)وقتی نقاشی رو علی واسم تفسیرکرد دیگه از زندگی ناامید شدم چون اونیکه من میگفتم هیولا تو گفتی مامانیه.دوم اینکه منو پای لب تاب و گوشی بدست دیدی تاکه به قول خودت افتاب بره.ما همسن اینها بودیم مامانمون یه مداد وبرگه بهمون میداد وفقط بلد بودیم خط خطی کنیم در همین حد حالا این نیم وجبی ها نقاشی میکشن در حد پیکاسو بعد تفسیرشم میکنن والا...
تاریخ : 18 شهریور 1392 - 23:59 | توسط : غزل | بازدید : 2027 | موضوع : فتو بلاگ | 22 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام