شب یلدای امسال

سلام به پسرم تاج سرم

امسال شب یلدا خونه عمه طیبه دعوت بودیم طبق هرسال هم واسه شب یلدا وهم جشن تولد سوگند وستایش دخترعمه های مامانیخوب میریم سراغ عکسا:

شما اماده شدی کادو بدست داری که بری تولد

اینم کیک خوشمزه

شما و ستایش خانوم

عاشقانه های علی و ستایش

وحالا برعکس

واینم قند عسل خاله المیرا خانوم(البته ببخشید انار خورده این مدلی شده)نفسمی الی جون

علی خیلی المیرا رو دوست داره هر وقت که المیرا میبینه میگه مامانی ببریمش خونمون بزرگش کنیم(تو دلم میگم من تو بزرگ کردن خودت موندم چه برسه به دومی)

خوب حالا میریم سراغ کارای شما: اول اینکه سه تا شعر کامل یادگرفتی و بدون هیچ غلطی میخونی(اتل متل_پاییزه_یه توپ دارم قلقلیه)  چندشب پیش گیر دادی که مامانی بیا فوتبال بازی کنیم هر چه بهت گفتم مامانی اتاق جای فوتبال بازی کردن نیست تو قبول نمیکردی از من اصرار از شما انکار تا باهات بازی کنم همون اولای بازی یه شوت کردم خورد به لوستر وچندتا از اویزهاش شکست منم زود شروع به جمع کردن شیشه ها کردم که تو پات نره شماهم گفتی دیگه باهات بازی نمیکنم بلد نیستی بچه

شیرین زبون خودمی عزیزممممممممم


تاریخ : 02 دی 1392 - 00:30 | توسط : غزل | بازدید : 3175 | موضوع : وبلاگ | 38 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام