اندر احوالات علی جون

سلام به گل باغ زندگیم علی عزیزم

خوبی مامانی خداروشکر که خوبی قندعسلم چند روزه تریپ پسر زرنگ رو برداشتی میگی مامانی میخوام کمکت ظرف بشورم خودت صندلی میذاری زیر پات کمکم میکنی به قول خودت

وقتی میخوام گردگیری کنم شما باید شیشه پاک کن بزنی من دستمال بکشم باید خودت لباس توی ماشین لباسشویی بریزی چند روز پیش گیر دادی که زانو بند میخوام واسه فوتبالت میخواستی بابای هم برات خرید ولی یکم واست بزرگ بود منم چرخ خیاطی اوردم که برات درز بگیرم که شما همه هر بلایی که میتونستی سر چرخ خیاطی اوردی تازه اشپزی هم میکنی چندتا قابلمه میاری با حبوبات اش درست میکنی دائم هم کنار یخچالی داری تغذیه میکنی عزیزم نوش جونت و خیلی کارای دیگه هم میکنی که الان یادم نیست خوب حالا میریم سراغ عکسها

امیرمحمد اومده بود خونمون تا باهم بازی کنید

اسکوتر بازی میکردین البته اونیکه دست شماست مال امیرمحمد بود باهم عوض کرده بودین

اینجاهم در تعادلت بهم خورد

ژستای متفاوت شما

علی در حال نماز خوندن

بخورمت گل پسرم که هم نماز میخونی هم تلویزیون میبینی

اینجاهم رفتی توی چهارپایه نشستی

تلاشت واسه بیرون اومدن

بدون کمک میخوای بیرون بیای

دیروز دیدم صدات نمیاد نگاه کردم دیدم رفتی کفشای مامانی رو پات کرده بودی نمیدونم از کجا پیدا کرده بودیشون تازه شسته بودی کفشها رو یه تفنگ هم گذاشته بودی توی کش شلوارت خلاصه شبیه کابوی ها شده بودی

 

اینجاهم پا به فرار گذاشتی

ببخشید حسابی پستم طولانی شد

 

 

 

 

 


تاریخ : 03 اسفند 1392 - 05:06 | توسط : غزل | بازدید : 1866 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام