مامانی فدات شم که تو مریض شدی بی حال بدون سروصدا یه گوشه اسباب بازیهاتو ریختی نشستی واسه خودت بازی میکنی مامانی واست بمیره که توسرما نخوری از دیروز میگفتی مامانی حلقم(گلوم) درد میکنه از دیشب هم ابریزش بینیت شروع شد ولی خدا روشکر تب نداشتی خیالم راحت شد جای از بدنت عفونتی نیست وسرماخوردگی ساده هست.دیشب هم بابایی شیفت شب بود من وتو تنها بودیم تاصبح از گلودرد پهلو به پهلو میشدی درست خواب نمیرفتی ولی گریه نمیکردی که مامانی بیدار نشه ماشاالله پسرم قدرت درکت بالاست وقتی ظهرها مامانی وبابای خوابیم صدای تلویزیون رو زیاد نمیکنی که ما بیدار نشیم که مامانی کشته مرده همین کاراتم.این نجابتت پسرم به بابایی رفته.
علی ومریضی
-
مامان مهدیشنبه 11 خرداد 1392 - 20:42
-
مامان مهساشنبه 11 خرداد 1392 - 22:03
-
مامان بهنوددوشنبه 13 خرداد 1392 - 01:09
-
مامان بهنوددوشنبه 13 خرداد 1392 - 01:11
-
عسلیکشنبه 19 خرداد 1392 - 08:16