پسر شکمو مامانی

پسر شکمو مامانی

پسر بازیگوش مامانی خداروشکر حالت نسبت به دیروز خیلی بهتره دیشب راحت لالا کردی.امروز نهار که خوردیم بابایی رفت خوابید مامانی هم طبق معمول داشت توی نی نی پیج گشت میزد توهم داشتی پرشین تون میدیدی که دلت بهونه میگرفت گفتی مامانی هندونه میخوام منم که حوصله بلند شدن نداشتم گفتم قفسه پایینی یخچاله خودت برو بردار توهم بجای اینکه یه دونه برداری جا میوه ای رو بلند کردی بیاری که سنگین بود همون جلوی یخچال جامیوه ای ول کردی که از شانس بدت مامانی خورد پشت پات یه صدای وحشتناکی داد که بابای از توی خواب سیخ سرجاش نشست حالا من مونده بودم جلوی خنده مو بگیرم(واسه بابای بیچاره که بدجور از تو خواب پرید)یا تو رو اروم کنم یا هندونه ها از روی فرش جمع کنم خلاصه با این بی حوصلگیه مامانی پشت پای پسرم یه کم ورم کرد زحمت تمیز کردن فرش هم افتاد روی دوشم. مامانیه دیگه کاریش نمیشه کرد.یه کاره دیگه هم کردی که با این سرماخوردگیت باید ببرمت حموم دیشب از بس گفتی مازیک میخوام دیگه کلافه شدیمو با بابایی رفتیم واست مازیک خریدیم تو هم امروز نامردی نکردی بجای اینکه توی دفترت نقاشی کنی دست وپاهات نقاشی کردی الانم که خوابی بیدار شدی یه حموم جانانه در انتظارته باید یه ساعاتی توی وان اب بشینی تا بتونم دست وپاهاتو پاک کنم
تاریخ : 13 خرداد 1392 - 01:06 | توسط : غزل | بازدید : 1647 | موضوع : فتو بلاگ | 6 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام