سردرگمم

سردرگمم

نفس مامان الان که دارم واست مینویسم تو کنار مامان لالا کردی.قبل از اینکه شروع کنم خیلی چیزا توذهنم بود تا برات بنویسم ولی الان همه ی کلمات از ذهنم فرار کردن اخه مامانی این روزا حسابی فکرم مشغوله با این مشغله فکری نمیتونم کارامو انجام بدم چند وقتیه بابای میگه بریم مشهد وشمال اب وهوای عوض کنیم قرار بود با عموهادی بریم که اونم زودتر مرخصیش جورشد با مامان وبابای زن عمو رفتن ولی بابای مرخصیش جور نشد منم که حسابی هوای شدم میگه زودتر بریم مشهد خیلی دوست دارم ولادت اقا امام حسین مشهد باشیم ظهربابایی ازسرکار زنگ زد گفت اگه بامرخصیم موافقت کنن دوشنبه میریم خاله ها شماهم دعاکنید امام رضا بطلبه که ماهم زودتر بریم.مامانی منو ببخش که نمیتونم با این وضعیتم بیام عکساتو بذارمو از شیطنتات واست بنویسم ایشاله توی فرصت مناسب جبران میکنم عشقم
تاریخ : 18 خرداد 1392 - 01:12 | توسط : غزل | بازدید : 1189 | موضوع : فتو بلاگ | 6 نظر

  • غزل جون به امید خدا هر چه زودتر میری زیارت مارو هم دعا کن
  • ایشالا امام رضا بطلبه و کاراتون هم هماهنگ بشه،تشریف بیارین شهرما،ماهم درخدمتتون باشیم.
    التماس دعا
  • ان شاالله امام رضا خودش جور می کنه فقط مامانی جون یادت نره نائب الزیاره ما هم باشی ها گل رزم یادت نره
  • سلام غزل ببخش دیر جوابتون رو میدم ،بهنود یه خورده سرماخورده ،سرگرم بهنود بودم،اومدم جوابتون رو بنویسم دیدم موفق شدین،اگه کار دیگه ای داشتین درخدمتم.
  • مامانی ایشاله که برین زیارت منم خیلی دلم هوای گنبدطلایی رو کرده اخرین بار2سال پیش رفتیم. نايب الزیاره من وامیرارشا باشید مرسی
  • غزل جون من آبان ماه 90 زمانی که باردار بودم و خودم نمی دونستم که باردارم همگی رفته بودیم مشهد چقدر خوش گذشت و وقتی برگشتم متوجه شدم باردارم ان شاالله امام رضا خودش همه مون رو بطلبه آمین

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام