یکم صبر میکنم تا غذام اماده شه مامانی با این غذایی که من نیمه شب برات درست کردم انگشتاتو هم میخوری(علی فقط یه چادر وعروسک کم داره تا بازیش کامل بشه)مامانیهای عزیز این بازی علی تا ساعت 3شب ادامه داشت منم که تنهابودم اخه شوهری شیفت شب بود دیگه سحری خوردم وساعت 4 باعلی خوابیدیم و برای نماز صبح هم به لطف گل پسرخواب افتادم علی هم تا الان که ساعت یازده هنوز خوابه
علی ومامان اریشگر
گل پسر اخر زورم به سر شما نیم وجبی نرسید وخودم دست بکار شدم وفقط تونستم دور سرت رو مرتب کنم چون از بس تکون خوردی دیگه از شونه افتادم و بیخیال بقیه موهات شدم.نمیدونم مامانی فقط شما از مو کوتاه کردن میترسی یا همه ی بچه ها اینطورین.....
علی شمشیر جادویی خریده
اگه به من بود حالا که لجبازی میکنی وگوش حرف مامان نمیکنی حالا حالاها چیزی واست نمیخریدم ولی امان از دست این باباها که اینقدر بچه هاشونو لوس بار میارن