دلم برات تنگ شده عشق مامان

امروز پسرم دلم برات یه ذره شده صبح که میرفتم بیرون از خونه  توهنوز خواب بودی ظهر که بابای  اومد دنبالم گفت صبح که از خواب پاشدی گریه میکردی که من و ببر خونه باباجون.حتی نذاشته بودی بابای بهت صبحانه بده بابای هم تو رو برده بود خونه باباجون پیش عمه هانیه.پسرم یه عمه بیشتر نداره.توی خونه هم فکر و ذکرش عمه هستش .عمه هم تو رو دوست داره عزیزم.نزدیک ظهر عمه بهم زنگ زد گفت علی رو همراه خودم بردم بیرون براش هم یه شمشیر هم خریدم توهم دوباره همراه عمه برگشتی خونه باباجون بابای هم که اومده دنبالت قبول نکردی که بیای خونه الانم هم که زنگ زدم که ببینم  چکار میکنی گفتن علی خوابه کاشکی که زودتر ازخواب پاشی بیام ببینمت پسرم.خیلی دلم واست تنگ شدههههههههههههههههه


تاریخ : 01 خرداد 1392 - 00:37 | توسط : غزل | بازدید : 1023 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

نقاشی های پسرم

امروز پسرم از صبح نشسته داره نقاشی میکشه یه کم که خط خطی میکنه  نگاهی به سرمدادش میکنه دوباره  اونو تراش میکنه خلاصه ازصبح سرگرم نقاشیشه.پسرمم علاقه خاصی به باب اسفنجی داره واسه همین عید که رفتیم کرمان پیش مامانجون براش یه کیف باب اسفنجی خوشکل خریدم.مامانی فدات شم که توهمش وسایلت رو میذاری توکیفت میندازی کولت میگه دارم میرم مدرسه


تاریخ : 30 اردیبهشت 1392 - 22:57 | توسط : غزل | بازدید : 1058 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

لحظه تولد گل پسرم

پسرم در تاریخ 20 دی سال 88 در ساعت ده و نیم شب در بیمارستان مرتاض یزد قدم در این دنیا نهاد و زندگی من و باباشو شیرین تر کرد


تاریخ : 28 اردیبهشت 1392 - 01:32 | توسط : غزل | بازدید : 1673 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر